کتاب بازگشت به برهوت

۱۰۰,۰۰۰ تومان

1 در انبار

توضیحات

خواهري پس از سال ها دوري از ملك شخصي اش تصميم گرفته است به آن بازگردد. حال آنكه مدت هاست خانه را به امان خدا رها كرده است و برادر با صرف وقت و هزينه هايي به آن رونق بخشيده. او برگشته تا در اين خانه حكم راني كند و برادر معتقد است زحماتي كه براي حفظ اين بنا كشيده غير قابل اغماض است. در گيري ميان خواهر و برادري مسن كه سال هاست از هم دور بوده اند.

وطن من چي ئه؟ خاك من كجاست؟ خاكي كه بتونم روش بخوابم كجاست؟ تو الجزاير خارجي ام و روياي فرانسه رو مي بينم؛ تو فرانسه خارجي تر ام و روياي الجزاير رو مي بينم. يعني وطن جائي ئه كه آدم نيست؟ ذله شده م  از اين كه سرجام نيستم، از اين كه نمي دونم جام كجاست. اما وطني وجود نداره، هيچ جا، نه. ماري، اگر مي شد براي بار دوم بميري، آرزوي مرگ ت رو مي كردم. سرودهاي مذهبي ت رو بخون، تو بهشت خوش باش، يا تو جهنم، اما همون جا كه خوش اي بمون، شرت رو از سر من كم كن.

[دیواری که باغ را احاطه کرده است. در برابر در ورودی گشوده. صبح زود.] مام کولو: عزیز، بیا تو، بجنب. امروز خیلی کار داریم. چون ماتیلد، خواهر آقا، با بچه اش از الجزایر بر می گردند.
باید همه چیز رو آماده کرد، من هم که دست تنها به همه ی کارها نمی رسم. عزیز: آمدم، مام کولو. آخه فکر کردم صدای پا و حرف زدن شنیدم: یه چیزی هم تو این ساعت تو این کوچه به نظرم غریب اومد. مام کولو: کوچه ها خطرناک اند، زود بیا تو. دوست ندارم این در رو باز بگذارم

امتیاز دهید