به راستی این داریوش کیست که یادگار سلطنتی خود را با گزارههایی چنین عجیب و بیسابقه در جهان باستان شروع میکند؟ کیست این کهنترین پادشاهی که سخنانش را با ستایش اهورامزدا، کهنترین خدای یکتای کامیاب در جهان باستان، آغاز میکند؟ منظور از «این زمین» و «آن آسمان» و مردم و شادی چیستند؟ چگونه است که داریوششاه، کسی که در زمان زمامداریاش به تعبیری شاهِ تمام جهانِ شناختهشده بوده و بر تمام مردم متمدن جهان – به استثنای جمعیتهایی هنوز بدوی و ناشناخته در چین و آمریکا – حکومت میکرده، خود را فروتنانه یک شاه در میان شاهان بسیار و یک فرمانروا از بسیاری مینامد؟ در حالی که پیشینیانش، با وجود در اختیار داشتن قلمرویی محدود در زمینهای شلوغ از دولتهای رقیب، خود را شاه جهان و پادشاه زمین مینامیدند؟ منظور از هخامنشی، پارسی و آریایی چیست، که داریوششاه خود را بدان بازمیشناساند؟ چگونه است که برای نخستین بار نام ایزدی یگانه را در کتیبهی پادشاهی بزرگ میبینیم؟ این «پارس» که داریوش سرزمینهای دیگر را برای آن – یا از آن – گرفته، دقیقاً یعنی چه؟ نام این سرزمینهای پرشمار چه معنایی دارند؟ منظور از آشفته بودن زمین و این که داد و قانونِ شاه آنها را در جای درست خود قرار داد، چیست؟ آن پیکرههایی که اورنگ را میبرند نشانگر چه هستند؟ و چرا نیزهی مرد پارسی است که اهمیت دارد، و نه شمشیر یا تبرزیناش